چند روز پيش چندين اسکرين شات از گفتگوهای درونی برخی از امضاکنندگان « بيانيه فرشگرد» (سپتامبر ٢٠١٨) انتشار يافت که بيننده دلسوز و مسئول ايرانی را از سويی به افسوس و از سوی ديگر به خشم وا می دارد.
اين اسکرينشاتها «تصویر یک» که توسط آقای « مسعود مسجودی» از اعضای پيشين فرشگرد و عضو «سازمان دانشآموختگان ليبرال» منتشر شده است، مربوط به چهار سال پيش میباشند، که خود بيانگر تاخير و ترديد ايشان در افشای حقيقت يک توطئه عليه همکاران پيشينشان و انتشار قطرهچکانی اين اسناد است (چرا که پيشتر نيز اسکرين شاتهای ديگری «تصویر دو» توسط ايشان از دسيسه چينی آقای امير اعتمادی عليه همکاران سابق خود به منظور حذف از رسانهها منتشر شده بود).
«تصویر دو»
شايان ذکر است که در آن زمان و در اختلافات درونی فرشگرد، خود آقای مسجودی با اعضای نامبرده در اين اسناد (« اميرحسين اعتمادی»، « عليرضا کيانی»، « يوهان نجدی») همراه و همسو بودند و با يکديگر در حذف بسياری از پادشاهیخواهان از شبکه امضاکنندگان بيانيه فرشگرد، و ربودن اکانتهای اين شبکه (در شبکههای اجتماعی) همکاری میکردند.
در اينجا نياز به روشنگری است:
اين بيانيه صرفا برای روشنگری انديشه عمومی نگاشته شده و نويسندگان آن با شخص آقای مسجودی و ساير کسانی که امروز در مقابل جبهه پادشاهیخواهی ايستادهاند، هيچگونه همسويی و همدلی و همکاری ندارند.
در اين اسکرين شات ها، که پس از بررسی تاکنونی هيچ دليلی بر اصل نبودن آنها وجود ندارد، سه تن از اعضای آن زمانی فرشگرد، آقايان «اميرحسين اعتمادی»، «عليرضا کيانی» و «يوهان نجدی» در کمال آرامش و خونسردی، با زبانی فرومايه و با يک بیآزرمی باورنکردنی، درباره شيوه و چگونگی انجام توطئه عليه همکاران خويش رايزنی میکنند.
درونمايه گفتارشان به آشکاری نشان میدهد که توطئهگران با چه بی اخلاقی لگام گسيخته ای به دنبال کنارزدن اعضايی هستند که در پندار خويش، آنان را رقيبان خود می شمردهاند. بررسی دقيقتر گفتگوی اسکرين شات ها نشان می دهد که خود توطئه گران به آشکاری میدانستهاند که هيچ دليل واقعی و منطقی برای برون راندن آن ديگری ها نداشتهاند، جز سود کوتاهمدت و ارزان شخصی. از اينرو، در سرآمد خونسردی درباره شيوه های کارساز برای ساختن تهمت های جعلی رايزنی می کنند و سرانجام بر شديدترين و بی اخلاقترين آنها، يعنی «تهمت امنيتی» توافق می کنند!
همچنين، آنچه خواننده را فراسوی بی اخلاقی محتوايی دلزده می کند، لحن زننده و خوارمايه گفتگوها و عبارات به کار رفته است که در خور هيچ کنشگر يا گروه سياسی نيست و بيشتر به لحن پايينترين لايه های فرهنگی جامعه، يا همان لايه لمپن، همانندی دارد
برای آگاهی خوانندگانی که از انگيزه اين افراد در زدودن همکاران خويش در شگفت ماندهاند، اين توضيح بايسته است که جناب اعتمادی و طيف ياران ايشان در شبکه «فرشگرد»، آن زمان ميل و پافشاری به همکاری با «شورای گذار» داشتند، اما شماری از اعضای فرشگرد با توجه به پيشينه اسلامی- اصلاحطلبانه و گاه تجزيهطلبانهٔ بسياری از بنيانگذاران و نزديکان « شورای گذار» مخالف اين نزديکی و همکاری بودند. آن ميل به همکاری با شورای گذار نيز نه بر بنياد يک انديشه منطقی و ميهندوستانه بلکه بيشتر در فرصت جويی و نزديکی با آنانی ريشه داشت، که در آن زمان گمان برده می شد که می توانند برای آقايان سرچشمه امکانات مالی و ارتباطی شوند.
اما آنچه اينجا افسوس انگيز و نگران کننده می باشد، آن است که اينگونه افراد اکنون در صحنه نيروهای پادشاهی خواه و حتی در همکاری با سازمان «نوفدی» به کوشش می پردازند، درست در آن ميدانهايی که اميدها در بازسازی و بازسالم سازی کشور بايستی به آنها دوخته شود. در اين راستا، اصرار سازمان نوفدی بر همکاری با اينگونه افراد، سطح کاری و رفتاری را چنان فروکاسته است که پيامد آن نه تنها ناکارآمدی خود نوفدی، بلکه نيز سرخوردگی بسياری از نيروهای ميهندوست بوده است
شوربختانه بايد اين واقعيت را پذيرفت که دستکم بخشی از مسئوليت چنين فضای آسيب زدهای در جريان ايرانگرا، راستگرا، و پادشاهیخواه بر دوش سازمان نوفدی و مديريت اين سازمان، جناب « سعيد گنجی» میباشد. نمودی از اين اشتباهات استراتژيک و فرهنگ رو به رشد مسموم را میتوان در تصميمات کوته بينانه و سست خِرَدی همچون:
ـــ امضای « منشور همبستگی»،
ـــ پذيرش دروغ ها و سازشهای انجام گرفته عليه ساير پادشاهیخواهان از سوی آقای « اميرحسين اعتمادی» و ياران ايشان، و
ـــ بهره برداری ابزاری از روابط و افراد دلسوز، يافت.
پيامد اين رفتار ايجاد دافعه در ميان همميهنان ايراندوست و کارآمد و دور کردن آنان از مشارکت در امر سياسی بوده است.
در پايان، يک نکته مهم هنوز نياز به توضيح و برجسته سازی دارد : اين انتقاد و واکاوی دلسوزانه بر بنيادِ اسناد بدست آمده از رفتار غيراخلاقی چند تن از هواداران پادشاهی، نبايد به معنی حمله به کل جبهه ايرانگرايی و پادشاهی خواهی برداشت شود، که با فاصله بزرگ هنوز اخلاق مدارتر از ديگر جريانهای سياسی است. برجستهترين پيام اين بيانيه اين اصل بسيار مهم است که داشتن «بنياد اخلاقی» در امر سياسی بايد يک ساختار لرزش ناپذير باشد. فراتر آنکه، کنشگران سياسی نبايد به دليل سرخوردگی از فرد يا گروهی، اصول اخلاقی و ايرانگرايانه خود را کنار گذاشته و به جريان های ايرانستيز و يا وابسته به اصلاحطلبان جمهوری اسلامی پناهنده شوند، بلکه میبايد با استواری و خستگی ناپذيری و ادب در پالايش و بهبود جبهه ايرانگرايی و پادشاهی خواهی بکوشند.
بنياد فرشگرد در آينده و در ادامه اين بيانيه، توضيحات بيشتری را در همين باره ارائه خواهد کرد. خواست و کوشش ما در هرچه روشن شدن و منطقی گشتن انديشه و دريافت کنشگران سياسی ايرانی، بويژه از گروه ايراندوست می باشد. اميد است که با بالارفت اين انديشه و دريافت، اپوزيسيون جمهوری اسلامی از توانايی درخور و رفتار بسامان بسوی آزادسازی و اداره ايرانِ آينده برخوردار باشد.
پاينده ايران، جاويد شاه
بنياد فرشگرد سیزدهم دیماه ۲۵۸۲ شاهنشاهی
Comments